افراد خودشیفته

article

تصور کنید به یک مهمانی دعوت شده اید که ناگهان بحثی شروع

می شود و نظر شما را می پرسند؛

سعی می کنید به طور خلاصه کمی درباره آن موضوع حرف بزنید اما یک نفر در آن جمع است که مدام در میان کلام شما و بقیه می پرد یا رفتار و صحبت شما را توصیف و انتقاد می کند و سعی می کند در مورد همه چیز اظهار فضل کند.

این فرد دلش‌ می خواهد توجه همه را به سوی خود جلب کند و مدام درمورد خودش حرف می زند.

آیا شما از رفتار او ناراحت یا عصبانی می شوید؟

در ابتدا باید بگویم بدون شک، شما آن کسی یا چیزی که یک فرد خودشیفته توصیف می کند نیستید!

بله درست است… یک فرد خودشیفته.

بنابراین چندان نگران اظهار نظر او راجع به خودتان نباشید و بحث نکنید یا سعی نکنید که با او وارد میدان جنگ شوید!

اصلا مسئله این نیست که یک خودشیفته بر حق است یا نه. آنچه او برآن پافشاری می کند، تنها برای احساس مثبت در درون خود است نه چیزی بیشتر.‏

به چه کسی خودشیفته می گوییم؟

آیا من یک فرد خودشیفته هستم؟

چرا بعضی افراد مدام از خودشان تعریف و تمجید می کنند؟

برای آشنایی بیشتر با ویژگی های این اختلال آسیب زا

لطفا ادامه ی این مقاله را مطالعه بفرمایید و با خانواده آفرینش همراه باشید.

خودشیفته ها فکر می کنند تنها آدم هایی هستند که باید مورد درک و تحسین دیگران قرار بگیرند و خودشیفته کسی است که روش خود اظهاری را درست یاد نگرفته و یا به خاطر سرکوب های اولیه برای جبران آن تلاش می کند تا به نحو اشتباهی، خود را مورد توجه دیگران قرار دهد.‏

_آیاخودشیفتگی‌ ریشه در کودکی مان دارد؟

خودشیفتگی می تواند نتیجه یک کودکی ناسالم یا ناشی از زخم های گذشته باشد.

اشتباه در تربیت، مثلا فقدان توجه کافی والدین به کودک یا قدرت طلبی والدین و محدودیت های فراوان را از عوامل زمینه ساز خودشیفتگی می دانند.‏

والدینی که ارزش و جایگاه کافی به کودک‌ نمی دهند و یا والدینی که بیش از اندازه، کودک را مورد تحسین و توجه قرار می دهند؛ خودشیفتگی را در روند رشد کودک فراهم می کنند.‏

_ افراد خودشیفته چه ویژگی هایی دارند؟

کمال گرایی یکی از ویژگی های اساسی افراد خودشیفته است. در حقیقت یکی از نگرانی‌ها و دغدغه ی افراد خودشیفته این است که خودشان را به آرزوها و آرمان‌های غیر واقعی وصل می‌کنند و به خود قول می‌دهند که به آن‌ها دست پیدا کنند.

خودشیفته ها همواره در جستجوی تایید دیگران هستند زیرا در گذشته نتوانسته اند ارزش و جایگاه مناسبی پیدا کنند.‏

این آرزوهای بزرگ و بلند پروازانه تا حد زیادی برای توانایی افراد غیر قابل دستیابی است.

آنها درزندگی تلاش‌های زیادی می‌کنند اما نمی‌توانند به آن چیزی که دلشان می‌خواهد دست پیدا کنند زیرآرمان‌های آنها بیشتر و بزرگتر از توانایی آنها است به همین دلیل، دائم سرخورده می‌شوند و بعد از اینکه متوجه‌ی شکست خود در رسیدن به اهدافشان می‌شوند وارد فضای افسردگی شده و به خاطر ویژگی کمال‌‌ گرایی، همیشه از خود و اطرافیان انتقاد می‌کنند و اعتماد به نفس وعزت نفس خود را از بین می‌برند.

افراد خودشیفته ممکن است برای زنده نگه داشتن روح و روان خود، از دور به یک آدم بزرگ، معروف و موفق وصل شوند و با اظهار ارادت به آن فرد اعتماد به نفس بگیرند؛ گاهی مرید آن آدم موفق می‌شوند و گاهی ممکن است حتی چشم دیدن او را نداشته باشند. آنها در این زمینه بسیار شکست می‌خورند اما بیشتر تلاش می‌کنند، باز که شکست خوردند احساس حقارت بیشتر می‌کنند واین الگو به مرور ادامه‌‌دار می‌شود.

_نظام ارزشمندی افراد خودشیفته چگونه است ؟

نظام ارزشمندی افراد خودشیفته، همانند بچه‌ها مادی است و به زیبایی، ثروت و قدرت بسیاراهمیت می‌دهند…

اگر یک آدم وسواسی ۱۰۰ میلیون پول در بانک داشته باشد ممکن است با ۲۰ هزار تومان کفش کتانی بخرد اما یک فرد خودشیفته اگر موجودی حسابش ۲۰ هزار تومان باشد ممکن است یک ماشین ۲ میلیاردی داشته باشد.

این آدم‌ها بلندپروازی‌های غیرباورانه دارند و زمانی که برنامه‌‌ ریزی می‌کنند خلق بالایی داشته و‌ همه چیز برایشان گل و بلبل است و زمانی که شکست می‌خورند افسرده می‌شوند؛ مخصوصاً افسردگی هایی که در سنین بالا رخ می‌دهد، می‌تواند به دلیل اختلال خودشیفتگی باشد.

_آیا خودشیفتگی همان اختلال دوقطبی است؟

این اختلال خیلی وقت‌ها بااختلالات دو قطبی اشتباه گرفته‌ می‌شود!

یکی از هنر روانشناسان و روانپزشکان این است که نوسانات خلقی را پیدا کنند و متوجه شوند که چقدر مربوط به اختلال

دو قطبی است و به چه اندازه به اختلالات دیگر مربوط می‌شود.

_ خودشیفته ها حسود هستند؟

افراد خودشیفته وقتی متوجه موفقیت کسی می‌شوند یا نزد آنها از زیبایی فردی صحبت می‌کنیم به شدت آشفته می‌شوند و می‌توان حسادت را به شکل جدی درون آنها دید و حتی همان جا علائم بدنی و صورتشان حاکی از حسادت است. این افراد بسیار به آدم‌ها و جایگاهشان حسادت می‌ورزند؛ چون معیار و ارزش درونی ندارند و ممکن است لحظه به لحظه ارزش‌هایشان تغییر کند؛ یک روز طرفدار مذهب و مکتب فکری هستند و روز دیگر متنفر و رها از همان مکتب فکری.

افرادی که دچار اختلال خودشیفتگی هستند اضطراب و خشم خود را نمی‌توانند کنترل کنند و افکار بدبینانه نسبت به آدم‌ها دارند.

آنها می‌ترسند که آدم‌ها جایگاهشان را بگیرند و میل به‌ انحراف جنسی، میل به اعتیاد، خیانت و پرخاشگری درون آنها زیاد است…

افرادی که همزمان با اختلال خودشیفتگی اعتیاد هم دارند؛ بسیار سخت‌تر می‌توانند این اعتیاد را کنار بگذارند زیرا خیلی نمی توان تغییری در آنها ایجاد کرد.

_چگونه ممکن است افراد خودشیفته ما را فریب بدهند؟

ساختن یک خود دروغی :

شخص خودشیفته به دلیل شرم زیادی که درون خود تحمل می‌کند نمی‌تواند خود حقیقی را باور کند. بنابراین از خود یک آدم دروغی می‌سازد تا بتواند بهتر، واقعیت‌ها را تحمل کند و ممکن است ما در نگاه اول متوجه خود دروغی او نشویم و حتی به او جذب شویم.

قصه گویی ماهر:

خودشیفته‌ها قصه گوهای ماهری هستند. آنها بلدند چگونه قصه پشت قصه بسازند و در همه داستان‌ها، خودشان را آدم قدرتمندی به تصویر بکشند و بگویند که در هر موقعیت چگونه توانستند سختی‌ها را کنار بگذارند و قدرتمند به نظر برسند تا بتوانند ما را تحت کنترل خودشان بگیرند.

نقش یک قربانی:

آنها می‌دانند که چگونه نقش یک قربانی را بازی کنند و آنقدر خود را مظلوم جلوه داده و از بدبختی‌هایشان بگویند تا از شما ترحم و دلسوزی جلب کنند.

اظهار به شوخ طبعی و لودگی:

افرادی که دچار اختلال خودشیفتگی هستند ممکن است وقتی وارد جمعی می‌شوند با گفتن جوک و لطیفه‌های خنده‌دار یا اظهار نظرهای تحقیرآمیز در مورد بقیه خودشان را شوخ طبع نشان بدهند تا از این طریق جلب توجه کنند.

ادعای روشن فکر بودن:

آنها سعی می‌کنند در بیشتر مواقع با سخنرانی کردن، حرف‌های جذاب و روشن فکرسخن گفتن تمام توجه فرد یا گروه را به خود جلب کنند.

همه این موارد وسیله‌هایی هستند که فرد خودشیفته بتواند روی شما نظارت داشته باشد و شما یا توجهتان را کنترل کند؛

زیرا این افراد بسیاراحتیاج بیمارگونه‌ای به تحسین و توجه از بقیه دارند.

همچنین در موضوع ازدواج یا کار کردن با افراد خودشیفته، سعی کنیم که تا حد امکان فاصله بگیریم و اگر این ویژگی‌ها را در خود می‌بینیم به این آگاه باشیم که علاوه بر ضربه به آدم‌های اطرافمان به خودمان هم آسیب می‌رسانیم!

بنابراین برای آنکه روابط با کیفیتی را تجربه کنیم و بتوانیم طعم موفقیت را به معنای واقعی کلمه بچشیم حتما به روانشناس خوب مراجعه کنیم.

برای مشاوره بیشتر در این زمینه، روانشناسان مجرب و صبور خانواده آفرینش خدمتگزار شما هستند.

سپاسگزار از اینکه برای رشد فردی خود وقت گذاشتید و این مقاله را مطالعه کردید.

✍️ فاطمه ملانوری شمسی [ دانشجوی رشته روانشناسی ]