تا به حال به این فکر کردهاید منشأ پرخاشگری و لجبازیهای کودک یا نوجوان ما چیست؟ و ما چقدر از شیوهٔ درست و سبک صحیح تربیت آگاهی داریم؟
خانوادهٔ آفرینش درصدد این است که به شما والد عزیز و مشتاق به امر مهم تربیت، یاری و همفکری برساند.
امید است که خانوادهها با به کار گرفتن راهحلها، درک و آشنایی با مشکلات و دغدغههای کودک یا نوجوان خود، بتوانند با فرزندشان ارتباط بهتری داشته باشند.
در حقیقت، رفتار نادرست کودک یا نوجوان بازتابی از رفتار والدین است.
سارا دختری ده ساله است که به جشن تولد دوستش دعوت شده و برای این روز ذوق و شوق زیادی دارد، اما علیرغم علاقهٔ شدید او برای حضور در جشن و وقت گذراندن با همکلاسیهایش، مادرش به او چنین اجازهای نمیدهد. هنگامی که سارا دلیل این نارضایتی را میپرسد، مادرش با خودخواهی جواب میدهد: «چون من میگم، دیگه هم حرفی نباشه!» و حتی به سارا فرصت صحبت کردن و توضیح دادن در مورد شرایط جشن تولد و رفع ترس و دلنگرانیهای مادرانه را نمیدهد.
سارا میگوید که مادرش به نظر او احترام نمیگذارد و در خانواده هرچه پدر و مادر میگویند او باید اطاعت کند و متأسفانه این بحث به دعوا یا تهدید شدن به تنبیه و طرد شدن توسط مادر ختم میشود.
ناگفته نماند که این رفتارها باعث ایجاد حس ترس و احساسات بد سارا نسبتبه مادرش میشود. او بهمرور زمان به فردی پرخاشگر تبدیل شده که دائم میخواهد از دیگران کینهجویی کند یا با پنهانکاری و دروغ گفتن کارهایش را پیش ببرد.
اگر شما هم قوانین سختگیرانهای برای فرزند خود وضع میکنید، احساسات و هیجانات او را نادیده میگیرید و معتقد هستید فرزندان باید حرفهای پدر و مادر را بیچون و چرا قبول کنند و کنترل بالا و ارزشگذاری زیاد برای انضباط آنها برایتان حائز اهمیت است، باید بگویم که متأسفانه شما از سبک مستبدانه برای تربیت فرزند خود استفاده میکنید.
کودکانی که با این سبک تربیتی پرورش یافتهاند، بهدلیل ترس و عواقبی مثل تنبیه و طرد شدن، مجبور به اطاعت کردن هستند.
قابل ذکر است که حرمت نفس آنها بهشدت در خطر است و در آینده نیز قادر به حل مسائل منطقی نیستند، زیرا نظر و علایق آنها بیارزش شمرده میشود و حتی ممکن است هیجانی و با پرخاشگری بیشتری نسبتبه مسائل، واکنش نشان دهند.
آنها یاد میگیرند برای رسیدن به خواستههایشان دروغ بگویند، یا این فقدان را با رفیقبازی یا مصرف مواد جبران کنند؛ پدر مادر در این جنگ قدرت گرچه بهظاهر پیروز میشوند، اما به نابودی استقلال فرزند خود بها میدهند؛ فرزندی که در آینده قدرت تصمیمگیری در امور را ندارد.
تا به حال برایتان پیش آمده فرزندتان یک ساعت دیرتر از موعد به منزل بیاید و برای شما دیر آمدن او هیچ اهمیتی نداشته باشد و بهخاطر این رفتار، ناراحت یا متأثر نشوید و به نوجوان خود چیزی نگویید؟!
اگر جوابتان آری است، مطالعهٔ ادامهٔ این مقاله، سبک تربیتی سهلگیرانهٔ شما و آثار آن بر روی فرزندتان را بررسی میکند.
بعضی از والدین در تربیت فرزندشان کمتر دخالت میکنند و اجازه میدهند فرزند هر کاری دوست دارد انجام دهد و صرفاً اگر مشکل جدی برای او پیش بیاید وارد موضوع میشوند. البته این بررسی نیز بیشتر بهدلیل حس دلسوزی و برای بخشش و چشمپوشی میباشد، نه اصلاح رفتار نادرست او.
این والدین نقطهٔ مقابل والدینی با سبک مستبدانه هستند، آنها قوانین و انتظاراتی ندارند، با برخورد گرم و روحیهٔ مراقبتکننده تصمیمگیری را بر عهدهٔ فرزند میگذارند.
این افراد ممکن است عزتنفس پایین و توانایی کم در کنترل هیجانات خود داشته باشند، چون در کودکی، رفتارهایشان کمتر هدایت و کنترل شده است.
اجازه دادن به فرزند برای انجام هر کاری و نداشتن حد و مرز، شاید در کوتاهمدت برایش خوشایند باشد، اما در بلندمدت احساس خوبی ندارد، زیرا کودک فکر میکند والدین تسلیم خواستهٔ او شدهاند و برایش احترام قائل نیستند. همچنین فرد یاد نمیگیرد که چگونه باید به خودش احترام بگذارد و خود را ارزشمند بداند.
مشکلاتی از قبیل فرار از مدرسه، اضافه وزن و افت تحصیلی از جمله مسائلی است که بهتدریج در این شیوهٔ تربیتی خود را نشان میدهند.
امروزه، بهدلیل استفادهٔ زیاد از تکنولوژی و غرق شدن در فضای مجازی، بعضی از والدین ممکن است نتوانند بهخوبی به فرزندان خود رسیدگی کنند. اگر شما هم بهدلیل مشکلات فراوان مالی، بیکاری، بیماری یا افسردگی و… ناخواسته از فرزندان خود غافل شدهاید، این یک زنگ خطر است! شاید سبک تربیتی شما والد عزیز، طردکننده باشد.
والدینی با این سبک بهاصطلاح کاری به فرزند خود ندارند و بهدلیل زمان کمی که صرف او میکنند، از وضعیت فرزند خود بیاطلاع هستند. همچنین رغبت و توجهی از طرف فرزندشان دریافت نمیکنند. قوانین انضباطی و تربیتی برای این نوع خانوادهها معنایی ندارد.
این سبک ممکن است بیش از هر سبکی به فرد آسیب برساند و اثرات طولانی مدتی بر سلامت روانشان بگذارد.
فرزندانی با سبک تربیتی طردکننده در برخی موارد عملکرد تحصیلی ضعیفی دارند و دارای مشکلات رفتاری مانند افسردهخویی، شادکامی کم، شخصیت اجتنابی و اعتماد به نفس پایین هستند.
آنها علیرغم آنکه به تعاملات اجتماعی علاقه دارند، بهشدت از برقراری ارتباط و نزدیک شدن به دیگران اجتناب میکنند و بههیچعنوان نظرات منفی و انتقاد را در مورد خودشان نمیپذیرند و به بازخوردها بسیار واکنش نشان میدهند.
همهٔ ما میخواهیم فرزندمان در آینده به فردی مستقل و مسئول تبدیل شود که در بیان احساسات و نظرات خود آزادانه عمل میکند.
این اتفاق چطور و چگونه رخ میدهد؟
سبک تربیتی مقتدرانه در این امر پاسخگوی سؤال ماست. والدینی که پیرو سبک مقتدرانه هستند، خودشان را دوست فرزندشان میدانند و ازاینرو، برای ایجاد و حفظ رابطهای مثبت با فرزندشان تلاش زیادی میکنند. آنها در تربیت فرزند، قانون وضع میکنند و در صورت رعایت نکردن قوانین، پیامد آن را اجرا میکنند و احساسات فرزند را در هر موقعیت در نظر میگیرند. در این سبک با اینکه احساسات فرزند ارزشمند است و به آن توجه میشود، در نهایت والدین مسئول تربیتاند. والدین با سبک مقتدرانه برای جلوگیری از مشکل رفتاری، پیش از وقوع آن، وقت و انرژی زیادی میگذارند.
در این نوع خانوادهها هیچکس بااهمیتتر یا کماهمیتتر از دیگری نیست. وقتی شما با فرزندتان رفتار برابر دارید، یعنی به او احترام میگذارید. آیا این رفتار به این معنی است که هر دوی شما برابر هستید؟ خیر. شما تجربهٔ زندگی و در نتیجه مسئولیت بیشتری دارید، اما هم شما و هم فرزندتان هر دو انسان هستید و مستحق آن هستید که به شما احترام بگذارند.
این والدین ارتباط خوب و متناسب با درک فرزند دارد که تمامی این رفتارها تأثیر مثبتی در رشد و سلامت روان نوجوان گذاشته و او بهطور آزادانه میتواند احساساتش را بیان کند و در آینده به شادی و موفقیت گرایش زیادی داشته باشد.